محل تبلیغات شما

باور نکردنیست ! خوابی که دیده بودم و دو پست قبل برایتان نوشتم تعبیر شد و آیدا این بین فرشته ی محافظ فارس بود . توی همان ساختمانی که در خواب دیده بودم یعنی عین همان ساختمان با همان سنگ ها و همان ورودی فارس روی سکوی حوض خالی از آب با عمق دو متر و عرض تقریبی نیم متر _به خاطر وجود طبقات داخلی حوض_ و آن همه سنگ های مرمرزاویه دار ایستاده بود که حسین در یک حرکت بی سابقه هلش داد و بچه افتاد داخل حوض . راستش از روز قبل من دلشوره داشتم و بیراه نگفته ام  اگر بگویم بالای پنجاه بار آیت الکرسی خواندم . فارس به پا توی حوض سقوط کرد و صدای فریاد مردم بلند شد. یکی دوید و فارس را سالم از حوض بیرون آورد . مرد هندی عمامه به سر و ساختمان سنگی و حضور حسین و آیدا که احتمالا یک فرشته به جایش نقش بازی کرد . تمام خوابم تعبیر شد اما به خیر. از اضطراب این ماجرا همان لحظه دل درد گرفتم و خوبی اش این بود که لحظات آخر سفر بود و عازم فرودگاه دهلی بودیم . به هرسختی گذشت اما پایم که به تهران رسید سه روز کامل مریض بودم. پرستارم که بود؟ حسین .


کلیدواژه های سفر به هند را اگر گوگل کنید هزاران تجربه بلکه بیشتر جلوی روی شما قرار می گیرد  اما باز هم شما روایت منحصر به فرد خودتان را ازین سرزمین خواهید داشت .  من برگشتم اما برنگشتم و این حس حیرت آور را تنها در سفر خانه ی خدا تجربه کرده ام. این که نیمه شب از خواب بیدار شوی و به نظرت بیاید توی هتلی در آگرا خوابیده ای و  ملحفه های تمیز و صورتی خانه برایت نا آشنا باشد و در خواب و بیداری  بوی ادویه ها و روغن های معطر بشنوی .آنچه در هند دیدم و برایم عجیب بود یا دوست داشتم:

معبد آکشاردام و نمایش درباری سوآمی مهاراج که موسس آشتانگا یوگا بود

همزیستی کاملا دوستانه ی حیوانات و آدمها از سگ و گربه تا مار و میمون و طاووس و خوکچه و طوطی.

تاج محل

تئاتر تقریبا فاخری درباره ی داستان تاج محل و عشق ممتاز خانم و شاه جهان!

قصه های مربوط به خدایان بی شمار هندوها

این که بیشتر جاها با رشته ای از گلهای معطر از تو استقبال می شد

عروسی ها

ساری های رنگارنگ ن

آرام بودن مردم

رنگهای بیشماری که می دیدی و موسیقی هایی که می شنیدی مخصوصا موسیقی مذهبی را دوست داشتم

حرکات رقص ها را شبیه به بعضی حرکات یوگا دیدم

غذاهای گیاهی خوشمزه

صدای اذان زیبایی که در جیپور شنیدم

بعضی صنایع دستی _به پای  وطن نمی رسید_

صبحانه ی پر از میوه های استوایی هتل و پلو خورشت بادمجانی که بعد از شش روز گیاهخواری در رستورانی در جیپور خوردم.

بازارهای محلی

چای ماسالا

پیراهن سفیدی که رویش پر از طاووس های گلدوزی شده ی قرمز و سبز است و از برند هندی مکس خریدم _برندی برای طبقه ی متوسط هند_

فیل های مهربان و بی حال و خسته ای که توسط یک کمپانی و با قراردادی چند ساله و با رنگ گیاهی نقاشی می شوند و هرکدام به اندازه ی چند میلیون روپیه ارزش دارند_معادل یک مرسدس بنز_

مردم قائل به مذهب جنی ها که  استفاده از هر نوع وسیله ی مادی را حرم می دانستند حتی لباس ! این مردم تابستان و زمستان ی مادرزاد بودند !! هم معبد داشتند هم محترم بودند .


همین ها فعلا و راستی تاراخانم جان رمز لطفا. دلم برای قلمروت یکذره شده!



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها