برای شام بچه ها بلدرچین سرخ کردم . بلدرچین ها را به دستور خانم خانمها نوا بانو گرفتم و هر شکلی به بچه ها می دهم. پختن توی شیشه. پختن مثل مرغ زرشک پلویی و این آخری مزه دار کردن با پیازو نمک و آبلیمو و سرخ کردن توی روغن کنجد. ازین هم استقبال شد. واقعا دارم همه ی تلاشم را می کنم که حسین این همه لاغر و رنگ پریده نباشد. خودم نان محلی خوردم با چای تازه و پنیر و خرما . فارس آب خواست. تازگی ها وقتی می بیند باقی لیوان آب را به اونمیدهیم که بریزد توی یقه ی دیگران ! آب را با کوشش زیاد توی دهانش نگه می دارد و قربانی را بغل می کند. همچین که قربانی مورد نظر آمد کیف کند آب را توی یقه اش خالی می کند! بنابراین آلارمی داریم به نام "آب خورده ها! " و با شنیدن این جمله آدمها از محل عبور فارس متواری می شوند .
از کندن موهای من هم خیلی خوشش می آید. حتما اگر صبح بیدار شود ازین فرصت استفاده می کند و موها را در دسته های چند تایی می کشد و غش غش می خندد ! من اینطوری بیدار می شوم صبح ها!
حسین دارد بچه رئیس می بیند. من مدیتیشن کردم و بعد از مدتها وسطش خوابم نبرد . استاد و رئیس رسما مدیریت یک پروژه ی جدید را به من سپرد و من؟ گیج .دستپاچه و با حال بد از قضیه ای دیگر گفتم : بله چشم ! کاریست سنگین .
خانم دکتر مدیر گروه این ترم جزوه ی درسی عمومی را عوض کرده بود. یک جزوه ی شترگاوپلنگ که هر چیزی را از هر جایی به هم چسبانده و ضمنا گفته امتحان هماهنگ است که هیچ استادی نتواند مثلا از درس دادن این جزوه ی تهوع آور فرار کند. خود من برای درس دادن این نکبت عظمی و برای هر جلسه اش کلی ساعت مطالعه کردم و عق زدم از چرندیاتش که کپی کتابهای دانشگاه پیام نور بود . در کنار این جزوه من حرفهای خودم را می زدم و هر جلسه معرفی کتاب داشتیم و جلسات بسیاری به دستور خانم دکتر کلاس اضافه رفتیم. من از بچه ها میان ترم مفصلی گرفتم و نمره ی کمی برای پایان ترم جا گذاشتم . واقعا مشخص نبود که پایان ترم قرار است چه بلایی سر بچه های مردم بیاورند. بعد شما ببینید چقدر بچه ها راضی بودند و چند نفر آمدند و گفتند به ما درس خواندن یاد دادید و ما را امیدوار کردید و فلان _تازه این ترم من چه حال بدی داشتم خدا می داند _ روز امتحان پایان ترم خانم دکتر آمده سر امتحان ما . می گوید من از شما توقع ندارم امتحان ما را فرمالیته کردید.
بچه ها منظم و مرتب سر امتحان نشسته بودند. با دقت داشتند جواب می دادند . من به بچه هایم نگاه کردم. لبخندی زدم و رو به خانم دکتر گفتم : به نظر نمی رسد فرمالیته باشد. می رسد؟
خوشم می آید از بچه هایم . آنقدر خودشان را لوس کردند که خانم دکتر داشت اشک می ریخت از شوق.
(دخترکی که نمره ی میان ترمش شده هجده و با پروژه بیست گرفته)_استاد! من علائم نگارشی را بعضی جاها رعایت نکردم. نمره کم می شود؟
:نه جانم! ولی حالا نگاهی بینداز و مهمترین ها را ویرایش کن .
_بله استاد. فارسی حرمت دارد.
(پسری که کارگر یک بستنی فروشی است و اولین بیست عمرش را با ارفاق از من گرفته _واقعا زحمت کشید.واقعا زحمت کشید .واقعااااا) _ استاد! ممکن است نگاهی به سوال سی و یک من بیندازید؟ یک شک کوچک دارم منتها باقی را مطمئنم!)
:بله حتما . بله .بله درست است .خیلی هم خوب نوشتید.
(نماینده ی کلاس ) _ استاد ! من میانترم دو نمره را کامل گرفته ام .پروژه هم داشتم . کدامشان را اعمال می کنید؟
:تا ببینم وضع برگه ی شما چطور است . نگران نباشید.
خانم دکتر با وجدانی ناراحت خداحافظی کرد و رفت و هرگز متوجه نشد امتحان اتفاقا خیلی هم زیاد فرمالیته بود. البته نه کاملا.
دیکتاتوری همیشه موجب زیر آبی رفتن آدمها می شود . من جزوه را کامل درس دادم اما حرف خودم راهم زدم . نمره ی بیشتر را از امتحان خودم قرار دادم . ببین اساتید دیگر چکار کردند . یکی فقط چهل صفحه از جزوه درس داده و باقی را خودخوان اعلام کرده و گفته به من ربطی ندارد .یکی آمده هر جلسه شعر خوانده و رفته و گفته امتحان خودخوان و کلی تخلفات دیگر . دیکتاتوری جواب نمی دهد . واقعا جواب نمی دهد .
درباره این سایت