محل تبلیغات شما

دم غروب توی باد سردی که اصلا شکل بادهای اسفند نیست  داشتم می رفتم خانه. هوا آبی  پررنگ و نیمه ابری بود.صدای اذان که از هرگوشه بلند شد چشمم افتاد به هلال نازک ماه رجب . حس خوبی دارم . دلم می خواهد این سه ماه قشنگ را همانطوری بگذرانم که باید باشد . دلم مهمانی شب عید هم می خواهد ولی مطمئن نیستم .  عدم اطمینانم از مهمانی گرفتن همیشه و همیشه به خاطر اذیت نشدن بچه هاست وگر الان سه سال و نیم است  خانه ی تک تک خویش و قوم مادری ام رفته ایم و مهمانی ندادیم. کسی هم حرفی ندارد. اگر من بگویم مهمانی همه با مهربانی و ملاحظه در می آیند که تو بچه ی کوچک داری . حالا فعلا فکر کنم و مردد باشم همچنان . شوگر هم کمک کند و کم کم خانه رابتکانیم بی حرف پیش و تمیز و مرتب وارد سال نو شویم . دلم می خواهد این پاکیزگی روحی هم باشد. سال سختی بود با چالش ها و پروژه های خیلی سخت که هوشمندی و توکل و صبر و قدرت را همزمان می خواست. امسال یعنی خانواده ی من پروژه باران بود و تمام این قصه ها نتیجه ی صفر یا صد داشتند .


مامان من ابدا آدم ناصحی نیست اما امروز نصیحتم کرد!  حالا که فارس را از شیر گرفتی  چند ماهی فقط به خودت برس ! این به خودت برس مامان واقعا جنبه ی بخور و بخواب فرزندم نداشت . منظورش این بود که اراده ات را قوی کن و هر روز ورزش کن و خیلی به بچه ها برس. من هم گفتم چشم.


فارس را به لطف توصیه ی خانم ترمه از شیر گرفتم . ضربتی و سریع. الان سی ساعتی هست که شیر نخورده و به نظرم خیلی مرد شده توی همین ساعات . دیشب فارس کمتر از سه ساعت خوابید و ما صبح آفتاب نزده پتو پیچش کردیم و با ماشین بردیمش خیابان گردی تا ساعت هفت. شیر کاکائو و سنگگ داغ و برشته هم خورد توی ماشین و برایش هاپو پیدا کردیم که ببیند و فکرش منفک شود. محکم زد روی شانه ام و بعد خودش را انداخت توی بغلم و با درد چند دقیقه ای گریه کرد. وقتی رسیدیم خانه انگار نه انگار . مثل همه ی بچه های دنیا سرگرم بازی شدو ساعت یازده هم  روی قالی هال خصوصی دراز کشید و چشم بست و خوابید. امشب چکار کند نمی دانم. بنشینم سوره ی ابراهیم بخوانم دوباره و از خدا کمک بخواهم که بچه اکم  به صحت و سلامت و آسایش این مرحله را رد کند.


برای دردهای عضلانی وحشتناکی که دارم باید بروم دکتر. برای افت قند خون ناگهانی هم باید بروم دکتر. بعد از چند سال شیردهی و بارداری و زایمان باید خیلی جدی چکاپ کنم. هفته ی پیش رو هر روز کارگاه مقاله نویسی دارم. برای سفره ی هفت سین ایده دارم. پاسیو را می خواهم تبدیل به گلخانه کنم دوباره . و همه ی اینها را قبل از سال نو باید انجام بدهم .خسته نباشم .


آخر اسفندتان خیلی قشنگ باشد الاهی




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها